بالاتر از عشق

مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

بـــرای تـــویــی کـــه همیــشـــــــه ...

تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــ*ه*هــــای ِ منــــی!!!

بــــرای تــــو کـــه بـخـوانـــی!!! بـــدانـــی!!!

دوستـــــ داشتـنـتــــــ در مــــن بــــی*انتـــهـاستـــــــ ...

F&M

سلام. . .

خوش آمدید به وبلاگم

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 13 بهمن 1398برچسب:, :: 18:6 :: توسط : فاطمه

بعضی ها لایق هیچ احساسی نیستند

حتی تنفر

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 10 ارديبهشت 1396برچسب:, :: 17:32 :: توسط : فاطمه

این تو بودی که باختی نه من !!!

من کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

اما تو کسی رو از دست دادی که عاشقت بود ...

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:, :: 12:58 :: توسط : فاطمه

نفرینت نمیکنم....     (همین که جایت در دعاهایم خالی ست کافی ست )

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:, :: 12:46 :: توسط : فاطمه

دلم دیگه براش نمی تپه

کاملا فراموشش کردم

فقط یه چیزی قلبمو آتیش میزنه

با بی رحمی خداحافظی کرد

...

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:, :: 12:34 :: توسط : فاطمه

ما هیچی نیستیم و این لطف خداست

ولی همین هیچی آرزوی خیلیاست

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:, :: 12:32 :: توسط : فاطمه

سلام

امروز عجب چیزی دیدم

نزدیک بود شاخ دربیارم....خداروشکر شاخ در نیوردم

آدم بی احساس کامنت گذاشته...خیلی عجیبه خیلی

نمیدونم چطوری گذرش به اینجا افتاده....والا ....

اول اینو بگم که من ایشونو بلاک کردم شمارشم حذف کردم

چون دردهاشو فراموش کردم اما درساشو نه....

عشق آدمو تغییر میده...شاید بدتر بشی شاید بهتر اما هیچوقت آدم سابق نمیشی

یه حرفای تو دلم سنگینه بزار بگم راحت شم

یادمه برای اولین بار که حرف از رفتن زد یعنی یکسال قبل ازاینکه کات کنیم....خیییییییییییلی حالم بدشد تاصبح گریه کردم روزم انگار روانیا رفتم دانشگاه ..همه فهمیدن حالم بده..اما به رو خودم نیوردم....دقیق نمیدونم یه روز یا دو روز بعدش بهم پیام داد که نفرینم کردی؟ گفتم نه....اون موقع بود که شناختمش...به جای اینکه حالمو بپرسه به فکر خودشه میترسه نفرینش کنم درحالی که من تا پای خودکشی هم رفتم چقدراحمق بودم نه؟...خخخخ....خیلی برام دردناک بود خیلی...

ایشون فکرمیکرد من کمبود دارم که انقد عاشقشم نمیدونه اینجا چقدر کشته مرده دارم چقدر برام می میرن ...هه....من همه زندگیمو فدای یه نفر کردم..حیفم میاد به وقتایی که هدر میدادم براش...قبض تلفنمون همیشه زیاد میومد..چقدرمن احمق بودم

حتی بخاطرش به هیچ پسری هم ه نگاه نمیکردم چون همه زندگیم یه نفر بود

یه چیزایی باید گفته بشه : که بعضیا هرفکر خواستن نکنن

بعداز این آدم انقدر سنگدل شدم که نگو خیلی زیاد بی احساس شدماگه بدونید تو این مدت دل چند نفرو شکستم...ولی عین خیالم نیست هیچ احساسی ندارم شدم مث خودش

خیلیای هستن که بعد از رفتن محمدرضا  دلشون شکستم و نزاشتم حتی یه قدم وارد زندگیم بشن واقعا هم مرد بودن بااینکه محلشون نمیزارم ولی به پام وایسادن با تمام وجود اما اونی که عشقم بود پشتمو خالی کرد........میخوام بگم که یه نفر باعث شد من این همه بی احساس بشم که اشک پسر مردمو می بینم و دلم یه ذره هم نمیسوزه....دیگه شدم آدم آهنی...دلم برای هیشکی نمیسوزه

خداروشکر خیلی خاطرخواه دارم...خیلی خواستگار دارم خیلی...خیلیا بهم پیشنهادمیدن...همه دوسم دارن....همیشه خداروشکرمیکنم که انقدر دوس داشتنی ام اما

اما دیگه نمیتونم عاشق بشم

حتی نمیتونم کسیو دوست داشته باشم

کاملا بی تفاوت....همه چیو فراموش کردم خیلی راحتم چون دیگه قلبم کارنمیکنه

آها اینم بگم......خیلی وقتا میشد بیش از ده بار  که من میگفتم دیگه تموم کنیم و خداحافظی میکردم اما طاقت نمیوردم چندروز بعد دوباره پیام میدادم اما اون عین خیالشم نبود...سنگ بود

اما بار آخری که خودش گفت تموم کنیم واقعا تموم کردیم اونم طاقت اورد..بعضیا که مثل من عاشق نبودن....هه

آخ دلم برای خودم میسوزه که تا یکی دوماه بعدش انگار یه زخمی تو سینم بود....هنوزم هست .....دیگه نمیزارم کسی رو زخمم نمک بپاشه..کاش پیامای خواهرشو میخوند خودشو جای من میزاشت ببینم چه حالی پیدا میکنه

به سلامتی خودم که براش آرزوی خوشبختی هم کردم اما اون چی؟.......هیچ فقط گفت خداحافظ

این دلم خیلی پره....خیلی

برو با مریم جونت با هرکسی که میخوای خوش باش..........

فقط یادت نره منم خدایی دارم

خدا در دلهای شکسته ست خدا هیچوقت منو تنها نمیزاره...دستمو میگیره....آرومم میکنه...تواین مدت خدا کنارم بود اگه تو نبودی ولی خدا بود

نفرین نمیکنم ....در شان خودم نمی بینم کسیو نفرین کنم...فقط میگم ایشالا یه روز بفهمی من چی کشیدم...ازدواج که میکنی دختردار که میشی بلاخره...

 فقط بدون خدا می بینه..........

 

 

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 2 تير 1395برچسب:, :: 11:30 :: توسط : فاطمه

درود وسلام برشما دوستان گل

امروز به درخواست دونفر از دوستان یعنی یلدا خانم و نهال زیبا یکی از شعرامو که تازگی سرودم براتون اینجا می نویسم امیدوارم خوشتون بیاد

درضمن به انجمن ادبی اداره ارشاد شهرستان هم پیوستم وخیلی خوشحالم که بازم استادمو می بینم و بهمون کمک میکنند

راستی به دوستان شاعر یه توصیه دارم که حتما به سایت شعرنو یه سربزنید وعضو بشید...خیلی سایت جالبیه کل شاعران ایرانی دورهم جمع میشن وشعر میفرستن

منم تا الان یه شعر و یه متن ادبی فرستادم.آرامنمایش دادن...خیلی دوس دارم شعرایی که ازده سالگی سرودم تا الان همشو بفرستم تا ایراداتشو بدونمخنده

این شعرو به افتخار یلدا ونهال جون میزارم امیدوارم خوشتون بیاد...کپی نکنیدااخم

 

 

ای کاش...

گل سرخی بودم

میان دست هایت

یا اشکی بودم

روی گونه هایت

ای کاش..

من تو بودم

یا...

تو   من بودی

تا این که باور میکردی

سپیدی گل سرخ را

و خوشبختی اشک هایت را

 

فاطمه.ط

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 11 بهمن 1394برچسب:شعر,ادب,هنر,کتاب,انجمن,استاد,گل,اشک, :: 15:55 :: توسط : فاطمه

متضاد عشق نفرت نیست

بی تفاوتی ست

دوریست

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:, :: 14:48 :: توسط : فاطمه

نازی ها

تانک داشتند

روس ها توپ

انگلیسی ها

با لبخند

گندمزارهایمان را درو کردند...

وتو...

از کدام کشوری

که با دست خالی مرا غارت کردی؟

 

 

فاطمه ام شعرم دوستت دارم...من شاعری بودم که سالها خود را به عاشقی زده ام اکنون به اصل ونسبم برگشته ام

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:شعر,عشق,فاطمه,غارت, :: 14:38 :: توسط : فاطمه

یه پاییز زردو

زمستون سردو

یه زندون تنگو

یه زخم قشنگو

غم جمعه عصرو

غریبی حصرو

یه دنیا سوالو

تو سینه ام گذاشتی...

جهانی دروغو

یه دنیا غروبو

یه درد عمیقو

یه تیزی تیغو

یه قلب مریضو

یه آه غلیظو

یه دنیا محالو

تو سینه ام گذاشتی...

 

تیتراژ سریال شهرزاد بود که آخرش میگه عزیزم کجایی رفیقم کجایی؟

اما دیدم این تکه آخریش مناسب حال من و اون نیست...چون رفیق بود . عزیز بود اما الان ...

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 بهمن 1394برچسب:شهرزاد,عشق,غم,غربت,رفیق, :: 14:24 :: توسط : فاطمه

بازم سلام...

امروز میخوام از رویای بچگیم بگم

از بچگی دوس داشتم نویسنده بشم

از  7سالگی داستان میگفتم از 10 سالگی هم شعر میسرودم

همیشه تو مدرسه یواشکی کتابای غیردرسی میخوندم...همیشه ازکتابخونه مدرسه بیشترازهمه کتاب امانت میبردم و میخوندم...تودانشگاهم تقریبا همنطورم

با اینکه یه چندسالی هست از این استعدادم غافل شدم اما گاهی وقتا شعر میگم...

درحال حاضر دارم یه رمان مینویسم انشاالله به زودی تموم میکنم

دعا کنید بتونم چاپش کنم...یعنی آرزومه

خداروشکر داییم  تو حوزه نویسندگیه منم میتونم ازش یه کمکایی بگیرم

نویسنده خوب شدن درکنار درسم مهمترین هدف زندگیمه درحال حاضر...مطمعنم یه روزی به مهمترین رویای زندگیم میرسم

راستی چندتا دوست نویسنده هم دارم توی شهرخودمون که البته استادم هستن...خیلی دوسشون دارم مخصوصا آقای کاظم دهقانی نویسنده بزرگ شهرستان که از 11سال

گی استاد ومشوق من بود وهستن....

دارم یه وب جدید میسازم اگه مایل بودید آدرسشو میدم....بااااااای

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 21 دی 1394برچسب:من,رویا,هدف,ارزو,عشق,نویسنده,رمان,شعر,کتاب, :: 16:13 :: توسط : فاطمه

تا خدای بنده نواز است به خلقش چه نیاز

میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:, :: 16:40 :: توسط : فاطمه

سلام.باز من اومدم

بعد از ماه ها اومدم تا حرفای آخرمو بزنم

بیشتر از یک ساله که محمدرضا به این وبلاگ سر نمیزنه...نمیدونم شایدم سر میزنه اما کامنت نمیزاره که البته بعید میدونم

هرچند دیگه برام مهم نیس فقط میخوام واسه شماهایی که میاین وب عاشقونه میسازین واسه عشقتون و دم از عاشقی میزنین بگم

من و محمدرضا دقیقا 30 آبان تموم کردیم با خواست خودش.با شکستن غرور من خودشو خلاص کرد و رفت.

امروز 29 آذر هست و تقریبا یک ماه از جداییمون میگذره

نمیگم زجر نداشت خیلی زجرآور بود خیلی

باورش برام سخت بود کسی که انقدر خوب و پاک و مهربون و بی نظیر و باوجدان تصورش میکردم اینطوری منو له کنه

تا حد مرگ خورد شدم و دلم شکست

اما دوباره خودمو پیدا کردم و به زندگی عادی برگشتم

فکر میکنه من خبر ندارم با دخترعموش نامزد کرده...هه...فقط میگم ایشالا خوشبخت بشن

خداروشکر دفتر این عشق بی سرانجام بسته شد

من الان دارم به یه زندگی جدید فکر میکنم... تمام سعی ام اینه که گذشته رو بریزم دور

خیلی از خدا خجالت میکشم که به جای عشق الهی عشق یه بنده رو تو دلم پرورش دادم

از من به عنوان یه خواهر نصیحت میکنم هیچوقت غرورتونو بخاطر یه بنده نشکونین

هیچکس جز خدا لایق عشق شما نیست

کسی که شمارو بخواد خودشو به آب و آتیش میزنه که بهتون برسه

بابام راضی نیست و شغل ندارم و سربازی نرفتم و درسم تموم نشده و ..این حرفا همش کشکه..

من حالا دارم میفهمم چقدر احمق بودم که خواستگارامو که اکثرا خوب بودن و وکیل و مهندس  ونظامی بودن و بهترین موقعیتارو داشتن پس میزدم بخاطر آدمی که اصلا یه ذره هم به فکر من نبود...

اشتباه منو تکرار نکنین...خداروشکر بلاخره متوجه اشتباهم شدم...امیدوارم خدا منو ببخشه

اگه خدا بخواد میخوام یه زندگی آروم و عالیو شروع کنم دعامون کنید

برای اون بنده خدا جز خوشبختی چیزی آرزو نمیکنم به هرحال عشقم بود و عشق لایق احترام...

منم آدم دیگه ای شدم ... دیگه سعی میکنم جلو اشکامو غصه هامو دلتنگیامو بگیرم

هروقت یادش میفتم بغضمو میخورم و فورا فکرمو عوض میکنم که فراموشش کنم

آهنگای شاد گوش میدم که بهش فکرنکنم

خودمو سرگرم میکنم و...

 هیچوقت نمیفهمیدم چقدر عاشقشم حالا که دارم سعی میکنم فراموشش کنم میفهمم چقد عاشق بودم و نمیدونستم...

به هرحال گذشت...دیگه هیچوقت غرورمو بخاطر هیچکس زیر پا نمیزارم...هه...دیگه مغرور شدم بدجور

چون تازه قدر خودمو میدونم...تازه میفهمم چقدر ارزشم بالاست

 خیلیا آرزومو دارن..اگه بشمارم و بخوام بگم شاید باور نکنید

دعا کنید زندگی جدیدم قشنگ و خدایی باشه

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:عشق,جدایی,زندگی جدید,, :: 15:35 :: توسط : فاطمه

بهارم رفت و... یارم نیومد.......

 

 

دل داغونوم طاقت نداره.......

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394برچسب:, :: 23:19 :: توسط : فاطمه

یک نگاه یار من

 می برد صبر و قرار من

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394برچسب:, :: 23:14 :: توسط : فاطمه

نمیدونم میای اینجا یا نه...نمیدونم میخونی یا نه...ای کاش میومدی

یادش بخیر قبلا چقدر  باهم خوب بودیم و تو دوسم داشتی اما من هنوزم دوست دارم هنوز

یادته چقدر باهم حرف میزدیم

یادته چقدر میومدی بهم نظر میدادی

یادته چه شور و شوقی واسه هم داشتیم

یادته......................

یادته چه خاطراتی باهم داشتیم

اما تو همه رو فراموش کردی و...........

الان دارم با گریه مینویسم چشام پر اشکه...درست نمی بینم

ای کاش من می مردم و این روزا رو نمی دیدم...بی تفاوتی و بی مهری تورو نمیدیدم

بد کردی بد

یادش بخیر یه روز منو دوست داشتی یادش بخیر

قسم خوردم که نیام طرفت آخه خیلی وقتا اومدم طرفت ..دلم تنگ شد زنگ زدم پیام دادم....اما تو یه رفتاری کردی سرد بودی که خجالت کشیدم خورد شدم

له شدم و تو خودم شکستم...اما بازم دوست دارم

من که دیگه رویی ندارم

دیگه قسم خوردم نیام طرفت

ولی محمدرضا تو که منو میشناسی...من همونم همون فاطمه فقط قلبم بدجور شکسته

فقط تو میتونی قلبمو خوب کنی فقط تو

ای کاش تو بیای طرفم ای کاش

تا تو نیای دلم آروم نمیشه

تو تنها دلخوشی زندگیم بودی بعد ازتو من چیکارکنم

باورم نمیشه هنور ........هیچی باورم نشده هنوز....

نمیگی حالا کی باید اشکای منو پاک کنه؟؟؟

توکه اینطوری نبودی عزیزدلم

توکه مهربون بودی کاش بیای اشکامو پاک کنی

 

ای کاش برگردی...

 

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394برچسب:, :: 22:51 :: توسط : فاطمه

خدایا میشه منو ببری پیش خودت

بدون اون نمیتونم زندگی کنم...

نمیتونم بخدا نمیتونم

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394برچسب:, :: 22:47 :: توسط : فاطمه

تا حالا شده  یه نفر که مدتها با یادش زندگی کردی رهات کنه.مدتها همه غم وشادی هات به اون بستگی داشت.هنوزم بستگی داره

هنوز که هنوزه یهو دلت براش تنگ بشه ویهو حالت خراب بشه و نتونی بهش بگی

هرروز تو گلوت بغض کنی  و نتونی یه لحظه صداشو بشنوی

هرروز بخاطرش همه رو بپیچونی وبگی من خودم یار دارم ولی یارت رفته باشه

هر روز با آدمهای مختلف برخورد داشته باشیوسعی کنی اونو فراموشش کنی ولی بازم بگی نه هیشکی محمدرضا نمیشه هیشکی

هر شب به یادش باشی و اشک صورتتو خیس کنه ولی اون روحشم خبرنداشته باشه که تو چی میکشی

هرروز وهرشب باخودت فکر کنی که باید چیکارکنی؟فراموش کنی؟نکنی؟

هرروز تو این فکرباشی که عشمون تموم شد ولی تموم نشده باشه.آخه عشق که تموم شدنی نیست

خلاصه بگم

زندگیم شده یه زندگی تلخ و پرازبغض وغم...

اون فاطمه مرده و الان جاش یه فاطمه پژمرده و زودرنج وعصبی و بداخلاق وافسرده نشسته که هیچ چیزی نداره جز چشمای پر ازاشک و روزای پر از درد و شبهای طولانی اشک آلود

این بود ثمره عشقی که بهش افتخار میکردم و همه رو میپروندم....

حالا اون رفته یه زندگی جدید بسازه من موندم و یه دنیا غم....

خدااااااااا چطور دلت اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, :: 15:54 :: توسط : فاطمه

خدایا دلم براش تنگ میشه...چیکار کنم؟؟؟

خسته ام.....

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 خرداد 1394برچسب:, :: 15:52 :: توسط : فاطمه

فاطمه مرد

تموم شد

سیر شد از زندگی

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 12 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 11:12 :: توسط : فاطمه

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:, :: 11:20 :: توسط : فاطمه

4308933-5b2f8adda30d7b41d367436a03234e8a-l.jpg (768×768)

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:, :: 11:19 :: توسط : فاطمه

 خیلی دلم گرفت ازت ....خیلی

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, :: 14:37 :: توسط : فاطمه

از دور دوستت داشتم

بی هیچ  عطری  آغوشی  نگاهی  یا  حتی  بوسه ای

تنها دوستت داشتم...

حالا که رفتی...چه کنم با این همه وابستگی...

این همه عشق را چگونه با خود حمل کنم

بغض هایم را روی کدام شانه خالی کنم......

 

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, :: 14:32 :: توسط : فاطمه

این آدم ها نمی دانند نوشتن برای کسی که خواننده ی این نوشته ها نیست چقدر طاقت فرساست...

 

 

 

دلم اس ام اس از نوع نصفه شبی میخواد

همونا که یهو از خواب بیدارت کنه

تا مطمعن شی یکی تو بی خوابی ش به یادته...

دلم از اون وقتایی میخواد که همه رو می پیچونه

به خاطر تو...

از اون وقتایی که پشت خطیشو قطع میکنه

 

 

دلم سفر میخواهد..نه برای رسیدن به جایی

فقط برای رفتن...

 

 

خیلی حرف است که توهرروز در گلویت خاری کشنده احساس کنی

برای کسی که (بدانی) حتی یکبار در عمرش

بخاطر تو بغض هم نکرده است....

 

 

مدتهاست چتر منطق برسر گرفته ام

تا باران عشق را تجربه نکنم

دیگر توان مقابله با تب ولرز برایم باقی نمانده است

 

 

مات شدم

از رفتنت...

هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود

این وسط فقط یک دل بود

که دیگر نیست

 

 

حال من دیدن دارد وقتی...

کسی حال تو را میپرسد...

 

 

 

جایی در دلم برای کینه ونفرین نگذاشته ام

به دلم گفته ام:

با تمام شکستگی ات فراموش نکن این راکه...

(روز شادی اش آرزویت بود)

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393برچسب:, :: 14:14 :: توسط : فاطمه

 خسته ام...

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 15:52 :: توسط : فاطمه

+ به سلامتی دوستایی که بجای اینکه ترکمون کنن ، درکمون کردن ..

+ به سلامتی دوستایی که نیازی به ما نداشتن ، اما نیازمندی هامون رو برطرف میکردن ..

+ به سلامتی دوستایی که ، گفتیم برو ، نرفتن ..

+ به سلامتی دوستایی که وقتی دلت از دنیا گرفته ، با یه دلقک بازی یادت میاره کنارته ..

+ به سلامتی دوستایی که ، وقتی همه میرن از کنارت ، اون میاد میشینه کنارء حوض ء دلت و میگه :

"آروم باش .. ما باهمیم .. صبر میکنیم تا درست شه .."

به سلامتی (همه)

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 15:46 :: توسط : فاطمه

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ ازجام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او

پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب ازچه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا رابه دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم ازلیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت

غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی

در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

 

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 15:44 :: توسط : فاطمه

بالاتر ازعشق

ارسال شده در تاریخ : جمعه 24 بهمن 1393برچسب:, :: 15:42 :: توسط : فاطمه

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

درباره وبلاگ
فقط دعا کنید به عشقم برسم...***** ببرد از من قرار و طاقت و هوش* بت سنگین دل سیمین بناگوش* نگاری چابکی شنگی کلهدار * ظریفی مه وشی ترکی قباپوش* ز تاب آتش سودای عشقش * به سان دیگ دایم می‌زنم جوش* چو پیراهن شوم آسوده خاطر * گرش همچون قبا گیرم در آغوش* اگر پوسیده گردد استخوانم * نگردد مهرت از جانم فراموش* دل و دینم دل و دینم ببرده‌ست * بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش* دوای تو دوای توست حافظ * لب نوشش لب نوشش لب نوش*
پیوندهای روزانه
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بالاترازعشق و آدرس balatarazeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 2242
بازدید هفته : 2440
بازدید ماه : 4036
بازدید کل : 56481
تعداد مطالب : 381
تعداد نظرات : 212
تعداد آنلاین : 1



Alternative content